Blink: The Power of Thinking Without Thinking (2024)

Blink: The Power of Thinking Without Thinking, Malcolm Gladwell

The author describes the main subject of his book as "thin-slicing": our ability to use limited information from a very narrow period of experience to come to a conclusion.

The book begins with the story of the Getty Kouros (Archaic Greek sculptors reduced human anatomy and musculature in these statues to decorative patterning on the surface of the marble.), which was a statue brought to the J. Paul Getty Museum in California.

It was thought by many experts to be legitimate, but when others first looked at it, their initial responses were skeptical. For example, George Despinis, head of the Acropolis Museum in Athens, said "Anyone who has ever seen a sculpture coming out of the ground could tell that thing has never been in the ground".

عنوانهای نسخه های ترجمه شده به فارسی از این کتاب: «تصمیم آنی»؛ «در یک چشم به هم زدن: اندیشیدن بدون اندیشیدن»؛ «در یک چشم به هم زدن قدرت تفکر خود را بدون فکر کردن درخشان نمائید با خواندن این کتاب اعتماد به نفس خود را بدست آورید»؛ «یک نگاه؛ با یک نگاه: هنر فکر کردن بدون فکر کردن»؛ «چشمک»؛ «نگاه اول: سفری به دنیای ناشناخته و پراعجاز ضمیر ناخودآگاه»؛ «هنر ظریف فکر‌خوانی»؛ «در یک چشم به هم زدن»؛ «در یک چشم برهم زدن»؛ نویسنده: مالکولم گلادول؛ تاریخ نخستین خوانش روز دهم ماه سپتامبر سال2009میلادی

عنوان: تصمیم آنی؛ نویسنده: مالکولم گلادول؛ مترجم: عباس‌مظاهری؛ تهران: میثاق همکاران، سال1385؛ در420ص؛ شابک9649576029؛ موضوع: شهود از نویسندگان کانادا - سده21م

عنوان: در یک چشم به هم زدن: اندیشیدن بدون اندیشیدن؛ نویسنده: ملکوم گلدول؛ مترجم: مهدی قراچه‌داغی؛ تهران: پیکان، سال‏‫1386؛ در220ص؛ شابک9789643285784؛

عنوان: در یک چشم به هم زدن قدرت تفکر خود را بدون فکر کردن درخشان نمائید با خواندن این کتاب اعتماد به نفس خود را بدست آورید؛ نویسنده مالکوم گلدول؛ مترجم: نوید گوران؛ تهران: لبیب، سال1386؛ در306ص؛ شابک9789649482453؛

عنوان: یک نگاه؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: زهره خلیلی؛ تهران نشر قطره‏‫، سال1387؛ در248ص؛ شابک9789643417857؛

عنوان: با یک نگاه: هنر فکر کردن بدون فکر کردن؛ نویسنده مالکوم گلدول؛ مترجم نوشین ریشهری؛ تهران عصر شبکه، سال‏‫‏1389؛ در258 ص؛ شابک9789649568188؛

عنوان: چشمک؛ نویسنده: مالکولم گلادول؛ مترجم: کیومرث پارسای؛ ویراستار اصغر اندرودی؛ کرج: در دانش بهمن، سال‏‫‏1393؛ در226ص؛ شابک9789641740681؛

عنوان: نگاه اول: سفری به دنیای ناشناخته و پراعجاز ضمیر ناخودآگاه؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم میترا کدخدایان؛ تهران، مروارید؛ سال1390؛ در264ص؛ شابک9789641911883؛

عنوان: هنر ظریف فکر‌خوانی؛ نویسنده: مالکم گلدول؛ مترجم: سپیده علی‌کاشانی؛ تهران: نشر حریر شرکت سهامی انتشار‏‫، سال1391؛ در168ص؛ شابک9789642870295؛

عنوان: در یک چشم به هم زدن؛ نویسنده: مالکوم گلدول؛ مترجم: راحله حسن‌زاده؛ با مقدمه‌ای از علی میرصادقی؛ تهران نشر بارسا، سال‏‫1395؛ در229ص؛ شابک9786009682454؛

عنوان: در یک چشم برهم زدن؛ نویسنده: مالکوم گلدول ؛ مترجمان: سپیده علی‌کاشانی، محمد ناصح؛ تهران آنیسا‏‫، سال‫1396؛ در243ص، مصور، جدول، نمودار، شابک9789649311616؛‬‬

چشمک؛ یک نگاه، و عنوانهای دیگر که آن بالا نگاشته ام، عنوانهای برگزیده شده ی مترجمین تنها یک کتاب هستند؛ کتابی درباره ی این‌که، چگونه بدون اندیشیدن میاندیشیم، درباره ی تصمیم‌هایی است، که در یک لحظه گرفته می‌شوند ــ در یک چشم به‌ هم زدن ــ؛ و همه ی این‌ها به آن سادگی‌ها که به‌ دیده می‌آیند، نیستند؛ چرا برخی از افراد، تصمیم‌ گیرهای والایی هستند، در حالی‌که برخی دیگر ناتوانند؟ چرا برخی پیرو غرایزشان هستند، و برنده می‌شوند، در حالی‌که عده‌ ای دیگر، در اشتباه، دست‌ و پا می‌زنند؟ مغز ما، واقعا در اداره، در کلاس، در آشپزخانه، و در خانه، چگونه کار می‌کند؟ و چرا اغلب بهترین تصمیمات، آن‌هایی هستند، که توضیحشان برای دیگران، ناممکن است؟

در کتاب «یک نگاه»، با روان‌شناسی آشنا می‌شویم، که می‌داند چطور با مشاهده ی چند دقیقه‌ ای صحبت زوج‌ها، طول زندگی زناشویی آن‌ها را، پیش‌بینی کند؛ مربی تنیسی، که می‌داند، پیش از اصابت راکت با توپ، آیا بازیکن خطا می‌کند، یا خیر؛ متخصصان عتیقه‌ شناسی، که با یک نگاه، اصل بودن، یا تقلبی بودن آن شی‌ء را، تشخیص می‌دهند؛

هم‌چنین شکست‌های بزرگ، قضاوت در یک نگاه نیز، در این کتاب شرح داده می‌شوند: انتخاب «وارن هاردینگ»؛ تولید کوکای جدید؛ و کشتن «دیالو» توسط پلیس را؛ کتاب «یک نگاه» فاش می‌کند، که تصمیم‌ گیرنده‌ های بزرگ، آن‌هایی نیستند، که بیشترین اطلاعات را فرآوری می‌کنند، یا بیشترین زمان را، صرف اندیشیدن می‌نمایند، بلکه کسانی هستند، که هنر تمام عیار «برش نازک» را، دارند، یعنی از بین انواع ویژگیهای مربوط به یک مسئله، اصلی‌ترین آن‌ها را جدا می‌کنند

نقل نمونه متن: (پیش درآمد: مجسمه ای که اصل نبود؛ در سپتامبر سال1983میلادی، یک دلال آثار هنری به نام «جیان فرانکو به چینا» به موزه «پاول گتی کالیفرنیا» مراجعه کرد؛ او ادعا میکرد، مجسمه مرمرینی در اختیار دارد، که متعلق به شش سده پیش از میلاد است؛ این مجسمه معروف به «کورس» بود ـ مجسمه ای از یک مرد جوان برهنه ایستاده، با دستانی از دوطرف آویخته، و پای چپ جلو نهاده؛ تا آن زمان در حدود دویست مجسمه کورسی از حفاریهای باستانشناسی، یا گورهای قدیمی به دست آمده بود، که اغلب آنها در هنگام اکتشاف، یا متلاشی شده بودند، و یا بدجوری آسیب دیده بودند، اما این یکی تقریبا سالم مانده بود؛ ارتفاع این مجسمه نزدیک به دومتر و بیست و پنج سانتیمتر بود، و شفافیتی داشت که آن را از بقیه مجسمه های اکتشافی متمایز میکرد؛ این یک کشف خارق العاده بود، و مبلغ پیشنهادی «به چینا» زیر ده میلیون دلار بود؛ موزه «گتی» با احتیاط وارد عمل شد؛ مجسمه «کورس» را به امانت گرفت، و تحقیق دقیقی را شروع کرد؛ آیا مجسمه با بقیه مجسمه های کورسی همخوانی داشت؟ جواب به ظاهر آری بود؛ شیوه ی ساخت آن به نظر مشابه مجسمه «کورس آناویسوس» در موزه ملی باستان شناسی «آتن» بود، و معنایش این بود که با زمان و مکان خاصی مطابقت داشت؛ این مجسمه از کجا و چه زمانی پیدا شده بود؟ هیچکس به طور دقیق نمیدانست؛ اما «به چینا» مدارکی به اداره حقوقی موزه «گتی» ارائه داد، که حاوی تاریخچه اخیر آن بود؛ طبق مدارک موجود، «کورس» از سال1930میلادی، در کلکسیون خصوصی یک پزشک «سوییسی» به نام «لوفن برگر» نگهداری میشد، که خود او نیز آن را از دلال معروف آثار هنری «یونانی» به نام «روسس» خریده بود؛ برای بررسیهای دقیق، زمین شناسی به نام «استنلی مارگولیس» از دانشگاه «کالیفرنیا» به موزه آمد، و به مدت دو روز سطح مجسمه را با یک استریو میکروسکوپ بسیار حساس مورد آزمایش قرار داد، و بعد از زیر زانوی راست مجسمه، تکه ای به قطر یک سانتیمتر و طول دو سانتیمتر جدا کرد، و با استفاده از میکروسکوپ الکترونی، اشعه انکساری ایکس و اشعه فلورسنسی ایکس به تجزیه آن پرداخت

مارگولیس به این نتیجه رسید، که مجسمه از سنگ مرمر «دُلومیت» معدن قدیمی «کیپ وتی» در جزیره «تاسوس» ساخته شده، و سطح مجسمه با لایه ی نازکی از کربنات آهک پوشیده شده است ــ که به گفته وی از اهمیت خاصی برخوردار بود ــ زیرا «دُلومیت» تنها در طول قرنها و بلکه هزاره ها میتواند تبدیل به کربنات آهک شود؛ به عبارت دیگر مجسمه شیئی قدیمی بود و تقلبی نبود

موزه «گتی» از این مسئله خشنود بود، و چهارده ماه پس از شروع تحقیقات، با خریدن مجسمه موافقت شد؛ در پاییز سال1986میلادی مجسمه برای اولین بار به نمایش گذاشته شد؛ «نیویورک تایمز» حکایت آنرا در صفحه ی اول خود آورد؛

چند ماه بعد، متصدی اموال عتیقه ی موزه، «ماریون ترو»، گزارشی پرشور و بلندبالا از دستیابی موزه به مجسمه، برای مجله برلینگتون نوشت «اکنون کورس با قامتی برافراشته و دستانی مشت شده حیات مطمئن خویش را که برترین خصلت او و برادرانش است ابراز میکند.» و سپس پیروزمندانه نتیجه گیری کرد «او چه خدا باشد و چه انسان تجسم کامل نیروی تابناک بلوغ هنری غرب است.»؛

با تمام این احوال، مشکلی وجود داشت؛ مجسمه به نظر اصل نمیآمد، اولین کسیکه به این مشکل اشاره کرد، فردی بود به نام «فدریکو زِری»، مورخ هنرشناس «ایتالیایی»، که عضو هیئت امنای موزه نیز بود؛ وقتی «زِری» در دسامبر سال1983میلادی به محل نگهداری مجسمه رفت، تا آن را ببیند، بی اختیار به ناخنهای آن خیره شد؛ البته ن��یخواست توضیحی برای این مسئله بدهد، اما به نظرش یک جای کار ایراد داشت؛ نفر بعدی «اِوِلین هریسون»، یکی از برجسته ترین متخصصان مجسمه های «یونانی» بود، که هنگام معامله نهایی، در «لس آ��جلس» بود؛

او چنین به خاطر میآورد: آن زمان «آرتور هافتن» متصدی موزه بود، و ما را برای بازدید برد؛ او با یک حرکت پارچه روی مجسمه را پس زد و گفت، «خُب، این هنوز مال ما نیست اما تا چند هفته دیگر خواهد شد.»؛ و من گفتم: «خیلی متاسفم که این را میشنوم.»، «هریسون» چه دیده بود؟ خودش نمیداند؛ در همان لحظه اول، وقتی «هافتن» پارچه را کنار زده بود، آنچه «هریسون» حس کرده بود، یک الهام بود، یک احساس غریزی از اینکه چیزی آن وسط اشکال داشت؛

چند ماه بعد «هافتن»، «تامس هاوینگ» مدیر سابق موزه «متروپولتین» را برای بازدید از مجسمه، به کارگاه مرمّت موزه برد؛ «هاوینگ» همیشه اولین کلمه ای را که با دیدن چیزی از ذهنش میگذرد یادداشت میکند؛ و هرگز فراموش نمیکند اولین کلمه ای که با دیدن «کورس» از ذهنش گذشت چه بود؛

هاوینگ میگوید: آن کلمه «تازه» بود ــ «تازه»، و «تازه» برای مجسمه ای که دوهزار سال قدمت دارد کلمه مناسبی نیست.؛ «هاوینگ» بعدها که راجع به آن لحظه فکر کرد، فهمید چرا چنین کلمه ای به ذهنش خطور کرده بود: «من در سیسیلی حفاری کرده بودم، جاییکه تکه ها و قطعاتی از این دست پیدا میشوند، اما این یکی به هیچ کدام شبیه نبود؛ به نظر میرسید این مجسمه کورس از توی یکی از همین قوطیهای قهوه مرغوب استارباکس بیرون آمده باشد!»؛ «هاوینگ» رو به «هافتن» پرسید، «آیا برای آن پولی هم پرداخته اید؟» و وقتی با چهره متعجب «هافتن» مواجه شد، گفت، «اگر پرداخته اید سعی کنید پس بگیرید و معامله را فسخ کنید.»؛

مسئولان موزه «گتی» کم کم داشتند نگران میشدند، بنابراین سمپوزیوم ویژه ای در مورد کورس در یونان برپا کردند؛ مجسمه را بسته بندی کردند و به یونان فرستادند، و از متخصصان ارشد مجسمه شناسی دعوت کردند؛ اینبار زمزمه یاس و دلهره بلندتر به گوش میرسید؛ «هریسون» در کنار مردی ایستاده بود که نامش «جرج دِس پینیس» بود، و رئیس موزه «آرکوپولیس آتن»؛ «جرج دس پینیس» نگاهی به کورس انداخت و رنگش پرید؛ او رو به هریسون گفت: «هر کس یکبار در عمرش مجسمه ای را که از دل خاک بیرون کشیده شده، دیده باشد میتواند تشخیص دهد، این یکی زیرزمین نبوده است.» «جورجیوس دانتاس»، رئیس جمعیت باستانشناسی آتن، به محض اینکه مجسمه را دید تنش یخ کرد؛ او گفت: «وقتی برای اولین بار کورس را دیدم احساس کردم انگار شیشه ای بین من و مجسمه کشیده شده است.»؛

در سمپوزیوم، «آنجلوس دِلی وریاس» مدیر موزه «بناکی آتن» نیز گفته های «دانتاس» را تایید کرد؛ او به تفصیل از تناقض بین سبک ساخت مجسمه، و این واقعیت که مرمر آن از معادن تاسوس استخراج شده است، صحبت کرد، و سپس به اصل مطلب رسید؛ چرا او فکر میکرد که مجسمه تقلبی است؟ زیرا وقتی برای اولین بار به آن نگاه انداخته بود موجی از ادراک و دافعه ی حسی در او برانگیخته شده بود؛ زمانیکه سمپوزیوم به پایان رسید در بین اکثر مدعوین این اتفاق نظر وجود داشت، که کورس ابدا آن چیزی نیست که تصور میشد

موزه «گتی» با تمامی متخصصان و وکلای خود و ماهها بررسی دقیق به یک نتیجه رسیده بود، و برخی از برجسته ترین متخصصان مجسمه های یونانی ــ تنها با یک نگاه و احساس دافعه حسی ــ به نتیجه ای دیگر؛ حق با کدام یک بود؟ برای مدتی هیچ چیز مشخص نبود؛ کورس تبدیل به مسئله ای شده بود که متخصصان هنری در کنفرانسهای مختلف بر سر آن بحث و جدل میکردند؛ اما بعد، اندک اندک، ابهامات ماجرای گتی شروع به روشن شدن نمود؛ برای مثال نامه هایی که وکلای گتی به دقت پیگیری کرده بودند و مشخص میکرد که کورس متعلق به یک پزشک سوییسی بوده، جعلی از آب درآمد؛ یکی از نامه هایی که به تاریخ سال1952میلادی بود دارای یک کدپستی بود، که تا بیست سال پس از آن تاریخ هنوز وجود خارجی نداشت؛ نامه دیگری که تاریخ سال1955میلادی را داشت، به یک حساب بانکی اشاره داشت، که تا تاریخ سال1963میلادی هنوز افتتاح نشده بود؛ در اصل نتیجه ی ماهها تحقیق فقط این شد که کورس موزه «گتی» همان سبک مجسمه «آناویسوس» را داشت، اما این نتیجه گیری نیز مورد شک بود؛

هرچه متخصصان مجسمه های یونانی، دقیقتر به آن نگاه میکردند، بیشتر به التقاطی بودن آن پی میبردند؛ هر قسمت از اندام مجسمه مربوط به زمان و مکان متفاوتی بود؛ اندام باریک مرد جوان بیشتر شبیه «کورس تنه آ» بود که در موزه «مونیخ» نگهداری میشد، و موهای خوش حالتش شبیه کورس موزه متروپولتین نیویورک؛ و در این بین پاهایش چیزی نبودند جز هنر مدرن، از قضا این مجسمه از همه بیشتر شبیه مجسمه شکسته و کوچکتری بود، که در سال1990میلادی، توسط یک هنرشناس «بریتانیایی» در «سوییس» پیدا شده بود؛ هر دو مجسمه از یک سنگ مرمر مشابه و با یک سبک تراشیده شده بود؛ اما کورس سوییسی متعلق به گذشته نبود، بلکه در اوایل دهه هشتاد در کارگاهی در رم ساخته شده بود؛ پس تحقیقات علمی که مشخص میکرد سطح مجسمه کورس، تنها پس از قرنها و بلکه هزاره ها، میتواند به چنین شکلی درآید؛ خوب آن نتایج همچندان قطعی نبودند؛ طبق آزمایشها و بررسیهای بعدی زمینشناس دیگری به این نتیجه رسید، که با استفاده از کپک سیب زمینی، میتوان در عرض چند ماه سطح مجسمه مرمر «دلومیتی» را به شکل کهنه و قدیمی درآورد؛ در کاتالوگ موزه «گتی» تصویری از مجسمه «کورس» چاپ شده که زیر آن نوشته شده «حدود پاصد و سی سال قبل از میلاد، یا، مدرن جعلی.»؛ زمانیکه «فدریکو زری» و «اِوِلین هریسون» و «تامس هاوینگ» و «جورجیوس دانتاس» ــ و خیلیهای دیگر ــ با یک نگاه به مجسمه دچار دافعه حسی شدند مطمئنا حق داشتند؛ آنها در همان دو ثانیه اول ـ در یک نگاه ـ به شناختی از ماهیت مجسمه دست یافتند که تیم تخصصی موزه «گتی» پس از چهارده ماه تحقیق هنوز به آن نرسیده بود؛ یک نگاه کتابی است درباره ی همان دو ثانیه نخست)؛ پایان نقل

تاریخ بهنگام رسانی 03/01/1400هجری خورشیدی؛ 14/11/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی

Blink: The Power of Thinking Without Thinking (2024)

References

Top Articles
Latest Posts
Article information

Author: Pres. Carey Rath

Last Updated:

Views: 6002

Rating: 4 / 5 (41 voted)

Reviews: 88% of readers found this page helpful

Author information

Name: Pres. Carey Rath

Birthday: 1997-03-06

Address: 14955 Ledner Trail, East Rodrickfort, NE 85127-8369

Phone: +18682428114917

Job: National Technology Representative

Hobby: Sand art, Drama, Web surfing, Cycling, Brazilian jiu-jitsu, Leather crafting, Creative writing

Introduction: My name is Pres. Carey Rath, I am a faithful, funny, vast, joyous, lively, brave, glamorous person who loves writing and wants to share my knowledge and understanding with you.